۱۳۹۴ فروردین ۲۸, جمعه

خاطراتی از مجاهد شهید اصغر منتظر حقیقی- محسن سیاه کلاه



بعد از شهادت اصغر، قهرمان خلق، رضا رضایی تعریف کرد و گفت که: یک بار با اصغر در یک خودرو در خیابان شهباز می‌رفتیم. او رانندگی می‌کرد و من کنارش نشسته بودم. گشت ساواک از پشت ما رسید. اصغر گشت را در آینه دیده بود. ساواکیها به خودرو مشکوک می‌شوند و خودشان را به کنار خودرو می‌رسانند و به اصغر می‌گویند که بزن کنار. اصغر به آرامی به کنار خیابان می‌رود و گشت ساواک نیز سبقت گرفته و در جلوی خودروی اصغر متوقف می‌شود. در همین لحظه اصغر شروع می‌کند دنده عقب حرکت کردن و من شروع کردم به تیراندازی. ساواکیها همگی کف زمین می‌خوابند. اصغر نیز که راننده بسیار ماهری بود، دنده عقب از لابلای خودروهایی که میآمدند عبور می‌کند و نهایتاً دور می‌زند و از صحنه خارج می‌شود. روحیه بالا و جسارت زیاد و مهارتی که در رانندگی داشت، ما را نجات داد....ادامه


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر